پس از اینکه یکی از روحانیون ایرانی “فرهنگ پلید دو فرزندی” را در برنامه ای که بلا فاصله شبکه های اجتماعی را تسخیر کرد مورد حمله قرار داد، کاریکاتوریست معروف ایرانی توکا نیستانی یک کاریکاتور کشید و در ایران وایر منتشر شد. این کاریکاتور مردی را نشان میداد که روی تخت خم شده و زنی چادری را بر روی سر خود قرار داده. حالت مرد طوری است که انگار به یک هدف خاصی نشانه گرفته و در حالت تیر اندازی است. مرد در حال شلیک بچه از واژن زن است، در حالیکه از قسمت بالایی تخت به عنوان سنگر استفاده شده. بچه ها از چهارچوب تخت خارج میشوند و به این حالت دعوت عمومی روحانی به “شروع عملیات ۱۴ فرزندی به نیت ۱۴ معصوم” را به سخره میگیرد.
البته این ویدیو تنها مورد نبود. در ماه آبان ۱۳۹۲ رهبر جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد کرد که جمعیت کشور باید به صورت “معقول ومعتدل” افزایش یابد و از هفتاد و پنج میلیون کنونی به صد و پنجاه میلیون برسد. رهبران جمهوری اسلامی در کمپینی که راه انداخته اند به طور کاملاٌ مشهود سیاستهای دولتهای پیشین ایران را که از بیخ ایده کنترل جمعیت را تقبیح میکند در دستور کار خود دارند. هر چند که این ویدیو مسخره ترین قدمی بود که در این راه برداشتند.
در حالیکه هنوز بر سر درستی برنامه افزایش جمعیت در ایران بحث است، کاملاٌ مشهود بود که زبان بدن آن روحانی در این ویدیو خشم مردم را بر می انگیزد و عکس العمل های شدیدی را در پی خواهد داشت. خنده ناخوشایند وی در هنگام مطرح کردن مقوله “ساختن بچه” حاکی از تبعیض جنسیتی و مطرح شدن زن به عنوان “دستگاه ساخت بچه” بود. یکی از کاربران فیس بوک نظر داده بود “ما داریم در مورد ساختن بچه صحبت میکنیم نه بستنی چوبی”. یکی دیگر پرسیده بود چطور میتواند خواهر روحانی را “برای شروع عملیات” ملاقات کند.
دقایقی پس از انتشار کاریکاتور توکا نیستانی، عکس العمل ها به آن در شبکه های اجتماعی آغاز شد. لیستی از این عکس العمل ها بر پایه نظراتی که مردم در شبکه های اجتماعی داده بودند در ایران وایرمنتشر شد، برخی گفته بودند “کاریکاتور گفته های آخوند را تایید نموده و به زنان ایرانی توهین کرده”، و اینکه “این نادیده انگاشتن آرمانهای زنان است”، و “این کلیشه سازی است”. یکی دیگر از کاربران گفته است این کاریکاتور به همان اندازه که به زنان توهین کرده در مورد مردان هم توهین آمیز رفتار نموده و “یک کار بی ارزشی است” که “خشن” و “تبعیض جنسیتی” است.
تاثیر شبکه های اجتماعی بر روی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی فقط محدود به ایران نمی شود. کتابها و مقالات بیشماری در مورد تاثیرات منفی اینترنت بر روی حرکت های آزادی طلبانه وجود دارد. ممکن این متناقض فرض ما باشه چرا که چنین مقدار چشمگیری از این فعالیتها بدون وجود اینترنت عملاٌ غیرممکن بود. این رابطه عشق و تنفری که میان تعامل گسترده ای که در اینترنت وجود دارد و توسعه سرمایه های اجتماعی در جوامعی مثل ایران نیاز به تعمق بیشتر دارد و هر نوع رابطه احساسی در مورد اینترنت را هوشمندانه باید رد کرد. اولین قدم در راه ایجاد یک رابطه متعادل با اینترنت پیشنهاد برگزاری یک پیشینه پژوهشی همگانی است، منجمله تحلیل اوگنی مورزف در “روی سیاه آزادی اینترنت”. تحلیل وی در “توهم شبکه” از دیدگاه عموم مردم که از اینترنت به عنوان یک راه قطعی برای آزادی یاد میکنند انتقاد آمیز است. مورزف بحث میکند که “بمنظور رهایی اینترنت از تعهد در جنگ علیه استبداد، آنهایی از ما که آینده دمکراسی برایمان اهمیت دارد باید هم از شر مدینه فاضله مجازی خلاص شویم هم از اینترنت محوری.”
در حالیکه اینترنت در دنیا به عنوان یک وسیله ارتباط جمعی مورد ستایش قرار میگیرد، ولی نشانه های قوی هم وجود دارد که فضای مجازی از جزیره های جداگانه تشکیل شده است. براساس مشاهدات انجام شده، به دلیل وجود دکمه های “آن فالو” و “آن فرند” در شبکه های اجتماعی محبوب، ساختن یک گروه “دوستان دوستانه” حالا کار راحتی شده. در چنین گروه هایی کاربر هر چیزی که بگذارد این گروه همیشه دوستانه برخورد میکنند و فقط نظرات دوستانه میدهند. بر این اساس شبکه اجتماعی به کاربر این توانایی را میدهد که برای خود یک جزیره مجازی با این دوستان دست چین شده درست کند که در آن تمامی تعصبات و غرور وی همیشه مورد قبول قرار گیرد. به زبان دیگر شبکه های اجتماعی بیشتر از پیش این امکان را به ما میدهند که از دورترین نقاط دنیا دوستانی را برای خود پیدا کنیم که ما را تایید کنند. فیس بوک افیون توده هاست. آن بوسیله دنیای فیلتر شده تصنعی ما را به یک هماهنگی عمیق مرساند، به دنیایی که همه با ما موافق هستند.
کاریکاتور توکا نیستانی با توجه به نمونه قرار دادن فیس بوک که هر کس به دنبال موافقین خود است بهتر قابل درک است. این کاریکاتور این موقعیت را فراهم کرده که ساکنان یک جزیره، که هنرمند نیز مطعلق به همان جزیره است، عقاید ساکنین جزیره دیگر را به تمسخر بگیرند. مسأله مهم این است که این کاریکاتور نقش یک آجر دیگر را در دیوار بزرگ سؤتفاهم میان گروه های مردم ایفا میکند. با استناد به بحث “آبشار اطلاعات”، از این تأثیر را میتوان به عنوان “آبشار تعصب” یاد نمود. یعنی یک گروه از انسان های هم عقیده که فرضیات و کلیشه های یکدیگر را تایید و بر تعصبات مشترک خود تاکید میکنند، و در نتیجه به جهالتشان استحکام میبخشند. پس این برهان وجود دارد که این گروه نمیتوانند شامل “خرد جمعی” که ده سال پیش جیمز سورویکی از آن یاد نمود باشند.
تا زمانیکه فرهنگ “من لایک میکنم، پس هستم” وجود دارد ولی در مورد تأثیراتش بر روی شهروندان بحثی صورت نمیگیرد، تأثیرات یک چنین نیروی قوی بر روی تغیر شکل رفتاری فعالین سیاسی و اجتماعی به مقدار زیادی دست کم گرفته می شود. خیلی ساده است که در مورد این کاریکاتور “توهین آمیز” تقصیر ها را به گردن هنرمند و یا سردبیر مجله اینترنتی انداخت. ولی در یک نگاه عمیق تر متوجه میشویم که مقصر اصلی مخاطبین هستند.
فیس بوک یک دستگاه بزرگ تزریق رسانای عصبی است که ما به آن اجازه میدهیم از طریق موبایل هایمان که همراه خود همه جا حمل میکنیم وارد زندگی مان شود. هر زمان که از ما نام برده میشود، هرگاه که یک نظری یا یک لایک دریافت میکنیم، و هرگاه کسی برای ما پیامی میگذارد، با احساس لرزشی که بر روی پوستمان بوجود می آید یک لرزش کوچکی از هیجان درونمان نیز ایجاد میشود. تصور کنید یکی از انسانهای مشهور فیس بوک، یکی از همان هایی که صدها هزار لایک و نظر روی پست هایی که میگذارد دریافت میکند، و سعی میکند در اوج این مقدار از لذت هنوز هوشیار بماند. هر کدام از ما که به اندازه 15 دقیقه لذت معروفیت در فیس بوک را برده باشد و قضاوتش به دفعات قلقلک داده شده باشد میتواند گواهی بر سختی مقاومت کردن و واقع بینانه نگریستن دهد.
کوری محض است که سهم مهمی که رسانه های ارتباط جمعی در خفا در آسیب رساندن به انسانیت دارند نادیده گرفته شود. در حقیقت، در بسیاری از نقاط جهان، تأثیر مثبت رسانه های اجتماعی به حدی مشهود است که نمیتوان آنرا انکار کرد. هرجند که این بستر گسترده ارتباطات و گفت وشنود باید خیلی هوشمندانه و عاقلانه مورد بررسی قرار گیرد. رابطه میان انسانیت و فیس بوک به نقطه ای رسیده که ما باید بتوانیم یک مدتی از آن فاصله بگیریم و دست آوردها و لطمه های آن را به صورت بی طرفانه در یک لیست جمع آوری کنیم.
شبکه های اجتماعی طول حواس کاربران را تغییر داده است. هر چه بیشتر اجتماعات مجازی گسترش پیدا میکنند، عده آدمهایی که وقت برای خواندن مطالب بیشتر از یک پاراگراف ندارند بیشتر میشود. ما تبدیل به مصرف کنندگان مطالب مبتذل شده ایم. در سمت دیگر این معادله، مکانیزم های محرکی که در شبکه های اجتماعی به کار برده شده بر روی تولید کنندگان محتوا هم تأثیر داشته است. در این زمینه فیس بوک همه ما را در بازاریابی برای مطالبمان تعلیم داده است. حال همه ما میدانیم که چه ژستی در عکس بگیریم، چگونه استاتوس بگذاریم، و چه موقع از روز لینک شیر کنیم که بیشترین تعداد “لایک” را بگیریم. بیشتر خالقین مطلب در شبکه های اجتماعی نیز در جریان این باد شدید قرار گرفته اند. خالقین مطالب در رسانه های اجتماعی با غوطه ور شدن در این اقیانوس پرلذتی که توسط مخاطبینشان ایجاد شده، تشویق میشوند به تولید مطالب کلیشه ای بی ارزشی که “لایک” بیشتر میخورد. این پدیده باعث دوری تولیدکنندگان از خلق مطالب پیچیده تری میشود، که هیچ کس در رسانه های اجتماعی وقت خواندنش را ندارد.
در نتیجه قربانیان این ماجرای کاریکاتور کنونی، هم تولید کننده، هم ناشر و هم مخاطبین هستند. برنده اصلی فیس بوک است، که همزمان که انسانها در حال هلاکت هستند که “چگونه میتوانم این مطلب را بیان کنم که بیشترین لایک را بگیرم؟” قیمت سهامش بالا میرود.
درباره نویسنده
آرش آبادپور، دارای مدرک فوق لیسانس از دپارتمان علوم ریاضی دانشگاه صنعتی شریف ایران و مدرک دکتری مهندسی کامپیوتر و الکترونیک از دانشگاه مانیتوبا کانادا است. وی از سال 2004 تحت نام مستعار آرش کمانگیر وبلاگ مینویسد. وبلاگ فارسی وی بر اساس آمارهای مختلف در بین 20 وبلاگ پر خواننده قرار دارد. با آرش به طور مرتب در رابطه با شرایط موجود اینترنت در ایران مصاحبه یا مشاوره میشود. وی گزارشات متعددی در مورد فضای مجازی بلاگر های ایرانی و شبکه های اجتماعی تهیه نموده و در تعداد زیادی از پروژه های تحقیقاتی که در رابطه با ارتباط اینترنت و کاربرهای ایرانی است فعالیت نموده است.