سال ۱۳۶۶ هنگامی که ۵ ساله بودم یک سریال پرطرفدار تلویزیونیِ چینی رزمی وارد ایران شد. پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ برنامههای تلویزیونی به سریالهای کسالتآوری محدود میشد که به قصد القای پیامهای دولتی ساخته شده بودند، ولی این سریال چینی از جنسی متفاوت بود. وجه تمایز این سریال وجود صحنههای اکشن، جذابیت بصری و جدید بودن آن بود.
به باور پدر من (تماشای) تلویزیون برابر با اتلاف وقت بود. وقتی او به پای این سریال نشست من هم برای تماشای این برنامه انگیزه پیدا کردم. تنها هنرپیشهی زنِ این سریال من را به کلی مسحور کرد. او زنی باریکاندام و چابک بود و مهارتهای رزمیاش این باور را در من به وجود آورد که اگر او میتواند پس من هم میةوانم. دقیق به یاد ندارم که آیا در آن زمان خودم از مادرم خواستم یا کاری کردم که او را متوجه علاقهام کرد اما مادرم من را در یک کلاس کاراته در نزدیکی محلهمان در تهران ثبتنام کرد.
در تمام دوران کودکی به ورزشهای رزمی ادامه دادم. این کار حس امنیت، صلح و آرامش را به من القا میکرد و سبب میشد تا مانند دوستان دختر دیگر خود از ورزش کردن خجالت نکشم. در ۱۵ سالگی پس از ۳ ماه کشمکش با پدر و مادرم موفق شدم تا آنها را قانع کنم تا من را در هنرستان دخترانه تربیتبدنی ثبتنام کنند. این هنرستان تنها مرکز آموزشی با تمرکز بر تربیت بدنی در سراسر کشور به شمار میآمد و زمانی که در سال ۱۳۷۶ در آن ثبتنام کردم تنها ۲ سال از فعالیت این مرکز میگذشت. واکنش توام با شگفتی مردم نسبت یه این انتخاب من سبب شد تا به این نکته پی ببرم که آنچه انجام میدادم در نگاه دیگران برای یک دختر غیرمنتظره بود. اما هرگز باورم نسبت به خودم را از دست ندادم و کنجکاو بودم که بدانم چرا اینگونه است. بعدها دریافتم که به خاطر آن هنرپیشهی زن چینی بوده است. من او را دیده بودم که میدود، لگد میزند، میپرد و نهایتاً در نبردها پیروز میشود.
از همان زمان علاقهام به مقولهی ورزش زنان در رسانهها شکل گرفت. در سال ۱۳۷۸ از دبیرستان وارغالتحصیل شدم و مرحلهی اول کنکور رو با موفقیت پشت سر گذاشتم. در حالی که همچنان در انتظار مرحلهی دوم کنکور بودم شبکهی خبر تازه شروع به کار کرده بود. دو روز تمام این شبکه را به امید شنیدن اخبار مربوط به ورزش زنان تماشا کردم. ظرف دو سالی که در دبیرستان گذرانده بودم ورزشکاران زنِ پرتوان و حرفهایِ بسیاری را ملاقات کرده بودم. همینطور با لیگهای ورزشیِ بسیاری آشنا شدم که مردم عادی دربارهی آن چیزی نمیشنیدند یا جایی دربارهی آن خبری نخوانده بودند و یا هیچ تصویری از آن ارائه نمیشد.
صبح روز سوم که از خواب بیدار شدم شروع کردم به تماس گرفتن با شمارهی تلفن سازمان صدا و سیما.حوالی ساعت ۴:۳۰ ب.ظ به سردبیر اخبار ورزشی وصل شدم و از او پرسیدم که چرا ظرف ۲ روز گذشته هیچ خبری دربارهی ورزش زنان پخش نشده بود. آقای قاسمی ضمن ابراز علاقه نسبت به نوع مواجههی من با این موضوع از من به عنوان خبرنگار داوطلب در حوزهی ورزش زنان دعوت به همکاری کرد. او بعدها مشاور من شد و تشویقم کرد تا در حوزهی خبرنگاری کار کنم.
بهواسطهی کارِ پر مشقتی که در روزنامههای ورزشی انجام میدادم به این نکته پی بردم که بسیاری از همکارانِ مردِ من به ورزش زنان اعتقادی نداشتند و در نتیجه علاقهی چندانی نسبت به گنجاندن اخبار مربوط به آن نشان نمیدادند. از انجایی که اغلب صندلیهای بخش اخبار ورزشی توسط مردان اشغال شده بود، این بدین معنی بود که سهم چندانی از پوشش خبری به ورزش زنان تعلق نمیگرفت. من احساس میکردم که باید کاری بکنم. من باید راهی برای توانمندسازی زنان از طریق رسانه و ورزش پیدا میکردم. بر آن شدم تا اولین نشریهی ورزش زنان را تاسیس کنم اما به رغم تلاش مصرانهی ۴ ساله که در بین سالهای ۱۳۸۰-۱۳۸۴ادامه یافت در دریافت مجوز نشر از مسئولین مربوطه برای انتشار مجلهای که نام «شیرزنان» را برای آن برگزیده بودم ناکام ماندم. تصور میکردم که شیرزن نام مناسبی برای یک زن مسلمان ورزشکاری باشد که با دفاع از اقدام خود مبنی بر شرکت کردن در فعالیتهای ورزشی و مقابله با خانواده، جامعه و در بسیاری از موارد با حکومت، راهی را برمیگزیند که زندگیاش را با مشکلات مضاعفی روبرو میکند.
شیرزنان در سال ۲۰۰۷ و در نیویورک آغاز به کار کرد یعنی زمانی که من ایران را ترک کرده و پی برده بودم که اکنون که در کشوری دیگر بودم و به اینترنت دسترسی داشتم دیگر به مجوز متصدیان نیازی نداشتم. یک گروه ۱۰ نفره که غالبا از خبرنگاران، مترجمان و عکاسان زن تشکیل شده بود مسئولیت پوشش رویدادها و ترجمهی اخبار بینالمللی را بر عهده گرفت. من مخاطب ایرانی را با شیرزنِ خود یعنی «بیلی جین کینگ» آشنا کردم. با خود گمان میکردم اگر هنرپیشهی زن چینی به مدد مراحل پیشتولید و پستولید قادر به تغییر زندگی یک دختر و الهامبخشِ او برای تاسیس نخستین مجلهی ورزش زنان باشد، سرمشقی از زندگیِ واقعی میتواند تاثیری حتی عمیقتر بر جای بگذارد.
من و پرسنل همکارم گزارشی دربارهی فائزه رفسنجانی تهیه کردیم.در دوران پس از انقلاب فائزه نقش قابل ملاحظهای در ورزش زنان ایفا کرد. برای خانوادههای مذهبی مهم بود که ببینند خانوادههای همفکر دیگر به دخترانشان اجازه میدهند تا در فعالیتهای ورزشی شرکت کنند. از همین روست که مشارکت خانوادههای پرنفوذ در سراسر جهان اسلام اهمیت وافری پیدا میکند.
موفق شدیم ظرف دو سال پس از آنکه شیرزنان منتشر شد شمار بازدید کنندگان وبسایت را به ۶ میلیون برسانیم اما من با چالش تازهای مواجه شدم: گردآوری اعانه. از خودم پرسیدم: “اصلا معنیِ آن چیست؟” من اهل کشوری ثروتمند و به شدت تحت نظارت هستم، جایی که در آن سازمانهای غیر دولتی عاری از هرگونه معنا و مفهوم است. من در کشور خودم هیچگونه تجربهی گردآوری اعانه نداشتم. با این وجود به سرعت دریافتم که این پروژه به عنوان یک وبسایت خبری برای خیرین بینالمللی که معمولا خواهان دیدن حمایت آشکار از حقوق زنان هستند به اندازهی کافی جذابیت ندارد. با وجود آنکه من به تاثیرعمیق حمایتهای مستقیم و آشکار از (حقوق زنان) اعتقاد دارم، همینطور به قدرت رسانهها و نیاز مدافعان و هواداران (حقوق زنان) به رسانه برای توانمندتر شدن نیز اعتقاد راسخی دارم. برای نمونه در ۳۰ سال گذشته زنان ایرانی از ورود به ورزشگاههای ورزشی منع شدهاند. حدود ۲ دهه است که افراد و سازمانهای مختاف از طریق برنامههای حمایتی بسیاری تلاش نمودهاند تا این ممنوعیت را لغو کنند اما هیچ کدام اقبالی نیافتند مگر زمانی که این سیاست (حکومت ایران) در سراسر جهان اطلاعرسانی شد. این بدین دلیل است که پس از آنکه غنچه قوامی، شهروند ایرانی-بریتانیایی، و زنان دیگری که کوشش نمودند برای تماشای مسابقهی والیبال مردان میان ایران و ایتالیا وارد ورزشگاه شوند و به دنبال آن دستگیر و به گفتهی برخی مورد ضربوشتم قرار گرفتند، رسانهها به این موضوع واکنش نشان دادند. در نتیجه فدراسیون جهانی والیبال ایران را به دلیل نقض حقوق ورزشی زنان مورد تحریم قرار داد و مدت کوتاهی پس از آن نیز غنچه قوامی نیز به قید وثیقه آزاد شد. این اتفاق ممکن نشد مگر به واسطهی پوشش رسانهای که به بررسی موشکافانهی این موضوع انجامید.
طی سالها تجربه در عرصهی خبرنگاری ورزشی روال مشابهی در سراسر جهان اسلام در مواجهه با مسائل مربوط به ورزش زنان مشاهده کردهام. پوشش خبری ورزش زنان و شرایط دسترسی به ورزش زنان ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. به هنگام فقدان پوشش خبری شرایط فائق آمدن بر موانع مربوط به ورزش زنان نیز سختتر میشود. علاوه بر برنامههای مربوط به دفاع از حقوق زنان، شیرزنان گلوبال «Shirzanan Global» متعهد است تا زنان مسلمان را به درستی و عادلانه نمایندگی کند و کلیشههای رایج که توسط رسانههای جریان اصلی تشدید میشود را به چالش میکِشد، زنان مسلمان را با جامعهی ورزش بینالمللی ادغام میکند و درک بینا-فرهنگی با سایر نقاط جهان را ترویج میدهد. شیرزنان گلوبال بر آن است تا زنان را برای مبارزه به خاطر حقوق اساسیمان متحد سازد. حق حرکت دادن بدنمان. حق باور داشتن به آن که ما میتوانیم.